Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

درباره ی سه چیز!

درباره ی کامنت ها:

سالهای اول وبلاگ نویسیم، همون سال های 84 و 85، هیچکدوم از سرویس های وبلاگ نویسی چیزی به عنوان پاسخ به نظرات نداشتن. یادمه برای جواب دادن به کامنت ها خودمون باید یه کامنت دیگه می ذاشتیم و مثلا می نوشتیم: به مریم! یه خوبی ای که داشت تعداد کامنت ها دو برابر می شد  اما نظم نداشت دیگه. پدر نویسنده ی نظر در می اومد برای پیدا کردن جوابش.

الان این امکان هست. اولاش هم که به امکانات وبلاگ نویسی اضافه شده بود همه ذوقش رو داشتیم. تند تند جواب می دادیم. شده حتی به یه مرسی ممنونم خشک و خالی. ولی الان خسته کننده شده. بعضی از کامنت ها اصلا جوابی لازم ندارن. نه اینکه نظر دهنده یا اون نظر ارزش جواب نداشته باشه. نه. یه وقتایی هست که آدم با جواب بیخودی دادن به یه کامنت ارزش اونو از بین می بره. یا حتی آدم یه وقتا بی حوصله س. یا پست آدم پر از غمه. آدم ترجیح می ده سکوت کنه.

اینا رو گفتم که بگم شماها تاج سرین. کامنت هاتون تو قلب من جا دارن :دی   ولی یه وقتا حرفی برای گفتن نیست، یا جواب خاصی برای کامنتتون ندارم. پس چیزی نمی گم. یه وقتام سوالی می پرسین یا دلم می خواد در جواب حرفتون یه چیزی بگم. پس هیچ قانونی وجود نداره. همه چیز کاملا دلی ه. امیدوارم کسی ناراحت نشه از اینکه می بینه کامنت بالاییش جواب داره و کامنت خودش نه!


درباره ی شکلک ها:

سالهای اول وبلاگ نویسیم، همون سال های 84 و 85، سرویس های وبلاگ نویسی یا چیزی به اسم شکلک نداشتن یا اگر داشتن خیلی ساده و در حد هفت هشتا دونه بودن. یادمه بلاگ اسکای جزو اولین سرویس هایی بود که شکلک داشت. من اون موقع تازه با وبلاگ گیلاسی آشنا شده بودم و عاشق شکلک هاش بودم. بعدها سایت http://www.pic4ever.com رو پیدا کردم و دیگه توی هر خطی که می نوشتم چارتا از این شکلکها  رم جا می دادم!! از یه جایی به بعد دیگه این کار لوس شد. متن رو خیلی بچه گونه می کرد. از طرفی هم نمی شد کامل شکلک ها رو حذف کرد. چون خیلی جاها شوخی رو می رسونن. این شد که شکلک ها تبدیل شدن به چیزای ساده ای مثه :) 

به نظرم هر وبلاگنویسی بنا به روحیاتش از شکلک های خاص خودش استفاده می کنه. (شایدم اصلا نکنه!) من چندتا شکلک ثابت دارم:

:) وقتی حالم خوبه

:)))))) وقتی به شدت می خندم

:( وقتی ناراحت و لوسم

:(((((( وقتی احتیاج به همدردی و ناز کشیدن دارم

:دی وقتی نیشم تا سرم چسبیده یا می خوام بدجنسی کنم

و آخریش که از همه مهم تره:

.

.

.

:|    !!!

این شکلک در نوشته ها و اس ام اس ها و ایمیل ها و حتی در واقعیت زندگی من نقش بسیار موثری داره!!! شاید در نگاه اول به نظرتون این شکلک خیلی جدی باشه. یا حتی دلخور. یا خشن. ولی برای من یعنی انتهای شوخی. مثه وقتایی که تو یه بحث و کل کل خنده دار وقتی کم میارم همین شکلی می شم و می گم: من دیگه صوبتی ندارم :| این معنیش این نیست که من ناراحت شدم. این معنیش اینه که من کم آوردم و حالا می خوایم با هم بخندیم. اونم به قیافه ی ضایع شده ی من. یا مثلا وقتی دارم با یکی به شدت به یه مسئله ای می خندم بعد یوهو جدی می شم می گم: یعنی به اون مرحله رسیدی که به فلان چیز بخندی؟ :| ، بعد یکم همدیگه رو نگاه می کنیم و دوباره می ترکیم از خنده! 

من این شکلی ام. اینو گفتم واسه کسایی که با این شکلک من مشکل دارن. من از شکلک چشمک خیلی بدم میاد چون به نظرم شوخی ضایع کنه! آدم باید زبل بشاه. باید مرز شوخی جدی آدم ها رو از روی شناختی که داره بفهمه. لازم نیست آدما بعد هر شوخیشون یه چشمک بزنن یا شکلکش رو برات بفرستن. یه جایی اگر من برای کسی شکلک چشمک فرستادم بدونه که در شوخی کردن باهاش محتاطم. یا حس کرده م که زود رنجه و نباید زیاد باهاش شوخی کنم! 


درباره ی این روزها:

شماها چیزی از ماه رمضان امسال فهمیدین؟؟ درکش کردین؟ من خیلی ناراحتم. چون این ماه داره تموم می شه و من واقعاااااااااا هیچی ازش نفهمیدم. روزها فقط خوابیدم و شبها تا سحر بیدار موندم که واسه سحری خوابم نبره. سر جمعش ده صفحه قرآن نخوندم بس که همش ضعف داشتم و خوابم میومده. شب قدر هم که حاج آقا مجتبی نداشتیم :(  یه مهمونی هم که نتونستم بدم. یه مهمونی هم که بیشتر نرفتیم! خلاصه که بدچوری دلم هوای ماه رمضونای توی زمستون رو کرده. حالا نمی دونم حس  خوب اون سال ها مال سرماش بود یا مال پاکی دل خودم؟!

نظرات 18 + ارسال نظر
چام چام دوشنبه 21 مرداد 1392 ساعت 01:54 http://marina60.persianblog.ir

خیلی با مزه بود. شکلک :| انگار داره به زور جلوی خندش رو میگیره!

افرین درک خوبی نسبت به این شکلک داری :دی

خادم فاطمه پنج‌شنبه 17 مرداد 1392 ساعت 14:24

سلام
منزل نو مبارک:)با اینکه فکر میکنم خیلی سخت باشه از یه جایی که خیلیم باهش خاطره داری دل بکنی ولی گاهی این تغییر ها لازمه.اونجا رو دوست داشتم چون فضاش شاد بود وخنده رو لبم می اورد ولی اینجا رو حس میکنم واقعی تره
:)
محض ریاماه رمضون امسال برایه من خوب بود وکلی خوش گذشت تازه یه لیست بلند بالا هم نوشتم گذاشتم لایه قران تا انشالله سال دیگه به شرط حیات ببینم کدوم از دعاهام مستجاب شدن:)

واقعا خوشا به حالت :)

میثم پنج‌شنبه 17 مرداد 1392 ساعت 14:20 http://mguitar.persianblog.ir/

یاد گذشته ها زنده شد

بانوی مهر پنج‌شنبه 17 مرداد 1392 ساعت 11:48 http://1bano.blogfa.com

نمیدونم والا مریم! :|

سیمین پنج‌شنبه 17 مرداد 1392 ساعت 11:15 http://hamechidooonii.blogfa.com

ما امسال کلی مهمونی رفتیم,پدرم دراومد:))))
مریم جون,وقتی اینجوری حرف میزنی دلم یه جوری میشه...
دلم برات تنگ میشه...دلم برای خرس قهوه ای تنگ میشه...
تو رو خدا یه کم شاد تر بنویس...الان اشک تو چشام جمعه که دارم اینو مینویسم...
تو رو خدا...
دستت درد نکنه...

نرگس چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 10:08

من خواستم بگم من هستم ها، می خونم اینجا رو در ضمن من او ن روزی که تو به کشف این شکلکها نائل اومدی و با هزار ذوق و شوق توی پستات ازشون استفاده می کردی به خوبی به یاد دارم فرزندم، خواستم قدمت دوستی رو یاداور بشم، دوستی ای که هیچوقت به دیدار نرسید :)

:((( بیا بشینیم با هم گریه کنیم

میس هیس چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 05:04

سلااااام؛ ممنونم که آدرس جدیدتو بهم دادی خانومی؛ من خواننده پر و پا قرص نوشته های خوشگلتم و البته عاشق شخصیتت :-‏*‏

مرسب عزیزم لطف داری :*

... چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 04:45

مریم دهلیزو برو ببین خوبه هاااا

جدی؟

محدثه چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 00:46 http://www.dare-gooshi.blogfa.com

من اولش تصمیم گرفته بودم کامنتا رو اصلا تایید نکنم که مشکل جواب دادن پیش نیاد ولی بعدش دیدم شاید اینطوری مخاطبا بیشتر ناراحت شن . حالا رندوم کامنتا رو تایید می کنم :دی اگه نیاز به جواب داشته باشه می دم اگرم نه نمی دم و واگذار می کنم به شعور مخاطب :دی

در مورد ماه رمضونم دقیقا حس منم همینه . همش ناراحت بودم که نکنه فقط من اینطوریم . من ساعت 7 صبح می خوابم تا 5 بعد از ظهر :| شبا هم که همش پای اینترنت ! دو تا مهمونی هم بیشتر نرفتم !! البته درمورد حاج آقا مجتبی نمی دونم مراسم بازارو اومدی یا نه ، اما با وجود اینکه حس می کردم امسال چون خود حاج آقا نیست مجلسش باید بی حال باشه ولی اینطوری نبود . هر سه شب صدای خود آقا مجتبی رو می ذاشتن و منم تا می تونستم از ته دل زار می زدم ! خلاصه که حال و هوای خوبی داشت مثه سالای قبل . انگار نفس حاج آقا بود توی مراسم ...

فقط شب اخر رو اومدم...داغون شدم

zahra abi چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 00:07

انگارامسال فقط من نیستم که این احوالو دارم بقیه هم مثل منن.احتمالن بخاطرگرمی هواست.راستی زیارت قبول.حالاتاشیش ماه شارژی.

zizi چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 00:03

خوب اجازه هست یه کم باهات مخالف باشم؟!
در مورد استفاده از شکلکهاست... آخه این که میگی آدم باید زبل باشه، یه کم یه طرفه ست، یه کم توقع داشتن از بقیه ست. نمیگم لزوما آدما زبل نیستن ولی حرفم اینه که زبل ترین آدما هم بعضی اوقات اصلا متوجه منظور آدم نمیشن و ممکنه یه سوء تفاهمی پیش بیاد... مخصوصا اینکه توی پیامها و اس ها و کامنتها که فقط نوشتاره و لحن توش خیلی پیدا نیست، باید یه جوری اون متن خشک رو با یه سری شکلک تلطیف کرد و منظور رو بهتر رسوند. نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی من عموما اس ها و پیامها رو با بهترین حالت میخونم و بهترین و شوخی ناکترینش رو برداشت میکنم ولی بازم یه وختایی همین من، به قول همسری خیلی خنگ میشم! و حواسم معلوم نیس کجاس!!! این به این معنی نیس که من کلن نمیفهمم(منِ نوعی) ولی یه وختایی حق دارم که حواسم نباشه!
اینا یه جورایی حرف دلمه چون ضربه بدی از سوء تفاهم توی اس ام اس با یه نفر نزدیک برام پیش اومد که اصلن از اون شخص توقع نداشتم و واسه همین یه جورایی مارگزیده شدم و تو پیامام کلی چشمک و علامت تعجب و ... میذارم که یه وخ یه نفر تو مود خاصی نباشه و یه برداشت اشتباهی کنه... (دوباره یاد اون قضیه افتادم و حالم گرفته شد!!!) راستی زیارتت قبول مشهدی مریم!

در مورد اس ام اس منظورم این نیست که از هیچی استفاده نکنی و طرف خودش بفهمه داری شوخی می کنی. معمولا یا یه شلکا هست یا علامت تعجب. کلا حرفم اینه که آدم وقتی بی حوصله و عصبانیه که نمیاد شکلک استفاده کنه!! دیگه درک این مسئله واقعا ساده س و همه می فهمن. منم بارها از درک نشدن و سوء تفاهم کشیده م...

بانوی مهر سه‌شنبه 15 مرداد 1392 ساعت 19:39 http://1bano.blogfa.com

من جز گرما و کلافگی چیز دیگه ای نفهمیدم !

برای هر کسی این شکلکا گویا مفهموم خاصی داره مریم مثلا من " :) " شکلک رو معمولا میزارم چون واقعا تو زندگی معمولی این شکلی هستم لبخند میزنم ولی خیلی ها دیدم بهش واکنش نشون میدن و یه جور لبخند تمسخر و طعنه آمیز میدوننش!!

وا! چرا تمسخر امیز؟؟

میترآ سه‌شنبه 15 مرداد 1392 ساعت 19:02 http://mitra-1993.blogfa.com

پس این شکلک :)))) که برام گذاشتی یعنی دیگه حسابی خندیدی! :))
من هیچی نفهمیدم چون همسایه مون بیمارستان بود و مثل هر سال مراسم شب قدر با حس و حالی نداشتیم! :(

زنجبیلی سه‌شنبه 15 مرداد 1392 ساعت 18:48 http://zanjebili.persianblog.ir

خیلی تچکر مریم مهربون :*

خواهش می کنم عزیزم

لی لی سه‌شنبه 15 مرداد 1392 ساعت 18:47

من با اینکه خیلی سعی کردم بهتر از سالای پیش بهره ببرم از این ماه بر عکس احساس میکنم هیچی ازش نفهمیدم

شاخه نبات سه‌شنبه 15 مرداد 1392 ساعت 17:17

قدیم ترا وقتی سر سفره افطار میشستم انگار که یکی با قلم و کاغذ منتظره همچییییین از ته دل دعا میکردم و بهم میچسبید که حد نداشت تا دعاهام تموم نمیشد روزمو باز نمیکردم...
أما جدیدترا نمیدونم گشنگیه ...یا مشکل از باوره ...شایدم بیحوصلگی ولی دیگه این روزا ،اون روزا نیست.
منم دیگه دختره اون روزا نیستم....

حس مشترک...

نورا سه‌شنبه 15 مرداد 1392 ساعت 15:41

دوم اینکه من درباره :( و :(( . :) . :)) و :دی کاملا توجیه بودم ولی شخصا خودم چند دفعه درباره کاربرد :| یه کم شکه شده بودم :دی
بعد دیگه اینکه اون ;) هم خب البته نظرتو هو واقعا عزیزه ولی من فکر کنم خیلی از ما ها ناخود اگاه ازش استفاده میکنیم. مخصوصا اگه کیبرد به زبون انگلیسی باشه چون باید اگه به فارسی باشه شیفت بگیریم :دی
و دذیگه اینکه پاراگراف اول رو واقعا خیلی موافقم. من با این که خواننده و کامنت ندارم هم گاها این مشکلو دارم. که ادم جواب نده طرف ناراحت میشه مخصوصا اگه کامنت بالایی یا پایینیش جواب بخواد دوما اگه جواب بدی و یه چیز لوس جواب بدی کم کم دچار یه حس لوس بودن میشی که فقط میخوای تا صبح هی کامنت بازی کنی :) خلاصه کاملا حرفتو قبول دارم ::)

زهرا سه‌شنبه 15 مرداد 1392 ساعت 14:47 http://halnevesht.blogfa.com

آره یه حالی بود
من که فقط مهمونی رفتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد