Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

مترو آدم ها را به من می رساند!

ایمیل زده بود که امروز دیدمت. داشتی از پله های مترو پایین می رفتی و من در جهت مخالف بالا می آمدم. نشانی هم داد. به همان شال سبز آبی که توی تنها عکس فیص بوکم دیده بود. همان که نیل دوستش داشت. خواسته بود صدایم هم بزند. دو دل شده بود بین خـ ـرسـ ـی و مریم. تا به خودش بیاید من توی پیچ پایین پله ها گم شده بودم.


یاد سین افتادم. که می گفت چند سال قبل تر از ازدواجمان، همان سال هایی که ناشناس و خاموش نوشته هایم را دنبال می کرده، در یک غروب سرد زمستانی، مرا در دهانه ی متروی هفت تیر دیده بود! با آن دستکش های مخملی زیتونی محبوبم که به رسم همیشه از سوز سرما دهان و بینی ام را با دست راستم سفت چسبیده بودم! بار اولی که برایم تعریف کرد چشم هایم گشاد شدند. پرسیدم: "چی از صورت من دیدی که مرا شناختی؟" خندید و گفت: "چشم هات!" و باور کنید یا نه، چشم های من هنوز هم گرد و گشاد مانده اند!!!



نظرات 15 + ارسال نظر
مُنیر بانو پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 15:05

ارادت ما به شما روز افزونه بانو ...
منظورم از ژی ... پی نوشت بوده :)))


کی بشه تورو ببینیم حالا ؟! ( رو نوشت به خاله محیا ! )

ما مخلصیم خانوم ^_^

خانومی سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 16:49 http://www.khanomee.blogfa.com

salammmm
گفته بودم که اون بچه های ناز حتما به خالشون رفتنا.حالا بهم ثابت هم شد.عزیزم قیافه ی معصوم و نازی داری دلم میخواست چهره ی کاملتو میدیدم

تو فیس بوک ندیدی؟ :)

مُنیر بانو یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 21:35

فک کن ..
بعد از این همه سال .. از زمان تجرد نویسی و شیطنتای تو تا حالا ... بالاخره یه پست رو به خودم اختصاص دادم !! البته قبل تر ها یه ژی نوشت هم داشتم :))

دوستیم ...
:)

:)) عزیزم. شما در قلب ما جا داری :دی

نیل جمعه 1 شهریور 1392 ساعت 16:47 http://nili6h.blogfa.com

:* زوسری دوست داشتنی

یاد فیلم روسری آبی افتادم ^_^

خانوم کوچولو جمعه 1 شهریور 1392 ساعت 08:00

آخیی :)
چشماتم خیلی خوشگله مریم خانومی
شاد باشی عزیزم

شماها همه تون خیلی لطف دارین

نرگس جمعه 1 شهریور 1392 ساعت 01:58

عسل بانو، عسل گیسو "عسل چشم"... آقای سین پیر هم میشه دیگه؟؟؟ به جان خودم اگه بشه...

آره بابا چرا نشه؟ انقده حرصش میددددم :))

zahra پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 23:09

baaaaaaaaaaaah
che duste khoshgeli darim

نه بابا از این خبرام نیس :))

نگار پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 22:48

یه جور ترس توی نگاهته..

بی نهایت چشمهای دلبری هستند اما! مراقبشون باش چشم نخورن یه وقت! زودم بدو اسپند دود کن! :)))

این آقای سین هم خوب بانویی رو کنار خودش داره هااااا.. آدم هر روز این چشمارو ببینه انگار دور دنیارو زده توی 24 ساعت! :)))

اتفاقا تو این عکسه لبخند زده م :))
عزیزم انقدر منو تحویل نگیر پس میوفتم :دی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 18:18

http://ghasedakk.ir/Portal/

میترآ پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 12:17 http://mitra-1993.blogfa.com

قسمت آدم هرکاری که بگی ازش بر میاد! :)
چه چشمای نازی...

افا. شوما لطف داری خوب ^_^

محیا پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 10:31 http://mahighermez72.blogfa.com

از مترو خط زرد بیشتر استفاه می کنی یا آبی؟ :)) جفتش نزدیکه بهت آخه! دقت کنم ببینم میبینمت یا نه

از زرد به آبی. از آبی به قرمز :))))
خوب من زرد سوار میشم بعد بنا به مسیرم ایستگاه اول میرم تو خط آبی یا ایستگاه دوم میرم تو خط قرمز. هرچی هست که همیشه یه ایستگاه ثابت سوار میشم :دی

زهرا - ف پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 09:31

مریم جان سلام
لطفا ایمیلتو چک کن و اگه تونستی جوابمو بده.
مرسی

سمانه پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 00:51 http://samaata.persianblog.ir

چه معصوم..........

آمارین پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 00:30

چه جالب

مریم چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 21:27 http://yohoho.blogfa.com

منم میخوام ببینمت خب.
شاید دفعه دیگه که امام رضا دعوتت کرد من خونه م باشم :) بعد ممکنه بیای یعنی؟ نمیدزدمت ؛)

:)) عزیزم. حالا بذار ببینیم امام رضا ما رو کی می طلبن :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد