Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

زنی با کفش های کتانی!


به تصویر زن توی آینه نگاه می کردم. دخترکی پانزده شانزده ساله از پشت نگاهش سرک می کشید. سین پرسید: "دوسش داری؟" دخترک جیغ جیغ می کرد. صدا به صدا نمی رسید. " دوست دارم! دوست دارم! عاشقشم! تورو خدااااااااااا بخرش!" زن توی آینه گردنش را کج کرد... " برای یه زن سی ساله جلفه." دخترک بهت زده به دهان زن توی آینه خیره شده بود. سین خندید. " همینو می خریم!" دخترک همانطور که گردنش با نگاه دوخته شده به لب های زن توی آینه می چرخید، دنبال سین راه افتاد. زن توی آینه دوباره به قرمز کفش نگاه کرد. زیر لب گفت: "باید بند مشکی بخرم!"


بازنشر این پست در لینک زن (+)