Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

رازهای مگو

بگه:

ولی کاش تو هم وقتی نیاز داری رو من حساب کنی.

بگی:

منو که می شناسی. زیاد نمی تونم از احساساتم بگم. اتفاقات برای من می افتن و چال می شن...

بگه:

قبلا ها خوب بهم می گفتی.

بگی:

هیچوقت هیچ چیز رو برای هیچ کس کامل نگفتم...


بعد صدای له شدن خودت و خودش رو بشنوی. صدای فحشای خواب آور(!) که پس این همه رفاقت کشک بود؟ به همه ی نگفته هات فکر کنی. به همه ی حرفایی که نوشته نشدن حتی و قراره با خودت به گور ببریشون و شب اول قبر با نکیر و منکر قسمتشون کنی. به تمام لحظه هایی فکر کنی که حرفا تا پشت در گلوت اومدن اما از ترس قضاوت شدن قورتشون دادی. یه لبخند کج چسبوندی گوشه ی لبت و گفتی خوبم تا حتی نزدیک ترین دوستت درون آش و لاش و خونین و مالینت رو نبینه و دیگه چیزی نپرسه. آره...من هبچوقت هیچ چیز رو برای هیچ کس کامل تعریف نکردم...من رازهای مگو زیاد دارم...

نظرات 5 + ارسال نظر
ستاره چهارشنبه 14 اسفند 1392 ساعت 00:43 http://razesukoot.blogfa.com

بعضی وقتها سکوت لازمه در عین حالی که بغض داره گلوت رو می ترکونه

[ بدون نام ] جمعه 10 آبان 1392 ساعت 02:42

...

انار پنج‌شنبه 9 آبان 1392 ساعت 11:32 http://ladypomegranate.persianblog.ir

من رازهای مگو زیاد دارم...
درک میکنم با گوشت و پوستم !

بوسه ی زندگی پنج‌شنبه 9 آبان 1392 ساعت 11:10 http://kisslife.blogsky.com

هعی

هانی پنج‌شنبه 9 آبان 1392 ساعت 09:15

شایدم آدمش نبوده

از این ادم بهم نزدیکتر وجو نداشته...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد