Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

این بغضو بشکن!

بعضی وقتا لازمه یکی شونه هات رو بگیره و محکم تکونت بده تا خواب خرگوشی از سرت بپره. هفته ای که گذشت حتی اگر خندیدم، با بغض بود...اگر حرف زدم، خوابیدم، عشق ورزیدم، با بغض بود. من آدم دلشوره نیستم، آدم بد به دل راه بده، آدم فکر منفی. اما وقتی به دلم بد بیوفته حالم از هرچی آدم دلشوره ایه بدتر می شه. من آدم ابراز احساسات خانوادگی هم نیستم. آدم قربون صدقه. آدم دلم برات تنگ شده. مامانم هیچوقت ما رو بی هوا نبوسیده. پدرم هیچوقت بهمون نگفت که دوستمون داره. ما دلمون، فکرمون پیش همه، اما هیچی رو زبونمون نیست. ولی اینا هیچکدوم معنیش این نیست که جونمون برای هم نمی ره. چند روز پیش که بی هوا و بی برنامه با هم رفتیم بهشت زهرا و شاه عبدالعظیم، - چهارتایی: من و مامان و خواهرم و هـ.ـانـ.ـیه - یه لحظه از بغض خالی نشدم. همش این حس گندو داشتم که بار آخره خواهرمو می بینم! حرف هم که نمیشه بهش زد از بس پاشو کرده تو یه کفش که می خوام بایـ.ـپس معـ.ـده کنم! به خدا شوخی نیستن این عمل ها. معلوم نیست چند جور عوارض دنبال خودش داره. ولی به هیچ صراطی مستقیم نمی شه.

انقدر این چند وقته نذر و نیاز کردم که منصرف بشه که دیشب تکست داد فردا عمل کنسله. دعاهات خوب می گیره! باور کنید یا نه من بعد از یک هفته تونستم نفس راحت بکشم. درسته که کامل منصرف نشده و به هرحال مصممه که بعد از ماه صفر این عمل رو انجام بده - که حتی پول دکتر رو هم ریخته به حسابش - اما با این حال از این ستون به اون ستون فرجه! خدا رو چه دیدید؟ شایدم نظرش عوض شد.

منم این وسط از خواب خرگوشی بیدار شدم... فهمیدم نفسم برای خانواده م می ره...


هـ.ـانـ.ـیـ.ـه خانوم تو حرم شاه عبدالعظیم


پ.ن: برای کارای نـ.ـمـ.ـدی م توی فیثبوق یه پیج ساختم. به دلایل امنیتی نمی تونم آدرسش رو توی وبلاگ بذارم. خیلی از دوستانی که توی فیثبوق هم با من فرندن در جریانن. کسی اگر هست که می خواد بدونه برام کامنت بذاره تا بهش بگم. مرسی.

نظرات 12 + ارسال نظر
zahra چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 12:36

سلام ادرس فیسبوکتوبه من هم بده لطفا.

www.facebook.com/felt.mary

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 12:35

سلام ادرس فیسبوکتوبه من هم بده لطفا.

18 شنبه 23 آذر 1392 ساعت 08:14

چک یور ایمیل پلیز

18 شنبه 23 آذر 1392 ساعت 07:43

شاخه نبات جمعه 22 آذر 1392 ساعت 21:31 http://remembering.blogfa.com/

دعا میکنم برای آرامش تو و به سلام گذشتن عمل انشالله...

مریم پنج‌شنبه 21 آذر 1392 ساعت 21:11

چرا جراحی ؟کاش به گرینه های دیگم فکر میکردن ...مثلا طب سوزنی...
راستی دیشب خوابت و دیدم در مورد همین موضوع حرف میزدیم و دلداریت میدادم :)خیر انشالله فعلا که منصرف شدن تا بعدم خدا بزرگه ..بد به دلت راه نده .

ریحان پنج‌شنبه 21 آذر 1392 ساعت 09:44

فکرمیکنی تا کی میتونی نگران بقیه باشی. ایشالله که خیره.نگرانی فقط فشار بیشتر میکنه....قوی باش..

آیدا پنج‌شنبه 21 آذر 1392 ساعت 01:16

مریم جونی توروخدا غصه نخور خب...من منظورتو از بایپس معده نفهمیدم؟یعنی همون عملی که چربی های شیکمو برمیدارن؟؟؟
لطفا آروم باش....بخند همیشه و شادباش

ترنم چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 19:55

سلام
خیلی دوس دارم کارای نمدیتون رو ببینم

عزیزم تو فیس بوک بزن:
www.facebook.com/felt.mary

هلال چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 19:53

عزیز من . مگه مامان هانیه همون خواهرت نیست که همسرش پزشکه ؟ دختر خوب نگران نباش. اگه این عمل خطر داشت که همسرش اولین نفر بود که جلوشو میگرفت. دچار یه حس لحظه ای شدی. مطمئن باش که الان به خاطر حساسیتته که اینجوری هول وولا داری. اروم باش و به خدا توکل کن. انشالله که همونطور که خود خواهرت فکر میکنه هیچی نیست و سالم و سلامت و خوشتیپ از عمل میاد. :) به فکر خریدن لباس خوشگل خوشگل واسه ی بعد لاغریش باش عزیزم :) مثبت فکر کن و از خدا یاری بخواه :) بوس به منم وقت عملشو نو بگو تا براشون دعا کنم :)

دونه‌برف چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 15:44 http://snowflakes.blogfa.com/

عززززززیزم... بوس محکم..
ایشالا منصرف میشه اگرم نشد اتفاقی نمیوفته مطمئن باش..
هههههی چرا اومدین زیارت نیومدین خونه مااااا؟؟؟؟!!

بوسه ی زندگی چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 11:47 http://kisslife.blogsky.com

ایشالا خدا همه تون رو سالم و شاد برای همدیگه حفظ کنه ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد