Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

من یک معتاد هستم :|

فیدلی رو که نگاه می کنم فقط سه نفر از کسایی که وبلاگ هاشون رو (مدتهاست) دنبال می کنم هنوزم پست می ذارن. این غم انگیز نیست؟ نمی دونم دوره ی وبلاگ نویسی تموم شده یا نسل تنهای دهه شصتی حالا دیگه انقدر مشغول زندگی و کار و بچه شده که دیگه وقتی برای نوشتن نداره. یکی بود از اون ته پرسید خودت چی؟! اوم...من؟ تو مغز من هر روز هزار تا پست نوشته میشه. ادیت میشه. عکس و موسیقی میاد روش. ولی وقت ثبت که می رسه می گم: خوب؟ چی بگم حالا؟

نمی شه منکر شد که موبایل و شبکه های اجتماعی، گروهای وایبری و واتس اپی و تلگرامی، اینستاگرام و بقیه ی برنامه ها ، قاتل وبلاگ نویسی ان. خود من یه وقتا به خودم میام می بینم همینجور الکی ساعت هاست کله م تو موبایله. (البته وقتایی که سین از خستگی بیهوش شده یا هنوز نیومده یا داره دوش می  گیره مثلا! کلا حواسم هست که وقتی پیشمه تو موبایل نباشم) بعد چیکار می کنم؟ تو گروه نـ.ـمـ.ـدی ای که ده پونزده تا از هم صنف هام هستن همینجوووووووووور شر و ور می گیم! یا تو اینستاگرام هی عکس می بینم و لایک می کنم. یا تو سایت ها دنبال مدلای جدید برای کارم می گردم. این وسط هم جواب مشتری ها رو می دم. 

یه مدت خودمو تنبیه کرده بودم و با موبایل نمی رفتم تو رختخواب. حتی اگه می مردم از خواب باید دو خط کتاب می خوندم و بعد می خوابیدم. خوب بود. به سین هم سرایت کرده بود. اما جایگزین کردن عادت ها سخته. منم که آدمی با پشتکار بالاااااااااااااااا !!!  :| 

در کل موافق نیستین که اینترنت همه مون رو از کار و زندگی (مخصوصا از نوع اجتماعی ش) انداخته؟ یه زمانی فکر می کردم چه بچه بدی ام که وبلاگ نویسی انقدر ازم وقت می گیره. حالا می گم قربون شکل ماهت! خیلی خوب بودی اون موقع! :|

چیکار می شه کرد؟ چه جوری می شه استفاده از اینترنت موبایل رو مدیریت کرد؟ یه وقتا واقعا اعتیاد رو در درون خودم می بینم! همونجوری که یه ادم معتاد از خودش بدش میاد ولی کاریش نمی تونه بکنه! منم می دونم بعد از پست کردن این نوشته می رم سر موبایلم :| خیلی باحالم نه؟ :))


خوب غر زدن بسه! مثل همیشه سفارش هام عقب افتاده ن :)) و اینگونه است که من هیچوقت آدم نمی شم! مورد بوده سفارشش از قبل از عید رو زمین مونده بوده تازه امروز تموم شده و فردا پست می شه :)) مردم به چه امیدی چشم انتظار سفارششون می مونن آخه :)) 

کارگاه هم می رم. اوایل خیلی ذوقشو داشتم. اما الان می بینم سین راست می گفت که عجله نکنم. جایی که گرفتم رو دوست ندارم. خود واحد رو نه ها. ساختمونش رو. همسایه هاش رو. خیابونش رو. حالا می فهمم اپر خونه مون سه خوابه بود و یه اتاق رو به طور زسمی می کردم کارگاه چقدر راحت تر بودم. هنوز جرات نکردم به سین اعتراف کنم که پشیمونم. تو زندگیم از هیچ  چیز بیشتر از سرزنش نترسیده م. هرچند که اعتراف منم چیزی رو درست نمی کنه. چون به هرحال شرایطش رو ندارم که وسایلم رو بیارم خونه.


بعد اینهمه نق یه خبر بامزه هم بدم. هفته ی پیش یه سری از کارامو بردم برای یه فروشگاه تو خیابون ایرانشهر، دیوار به دیوار دیزی ایرانشهر. طبقه پایین کسی طرف صحبت منو نمیشناخت. گفتن برو بالا. رفتم طبقه بالا هیشکی نبود. رفتم طبقه سوم دیدم صدای صحبت میاد. در که زدم و رفتم تو خانوم پـ.ـگـ.ـاه آهـ.ـنـ.ـگـ.ـرانی رو دیدم که با دوستاش نشسته بودن و صحبت می کردن. آخه ایشون مدیریت این فروشگاهو دارن. (البته من خبر داشتم) خلاصه هم هول شده بودم و عین مسلسل حرف می زدم :| ، هم از شدت هیجان قلبم تو چشمام می زد :)) خودش کارامو دید و کای تعریف و تمجید کرد و گفت برا ما تبلیغ کنی هااااا :) خوشحالم از این همکاری. یه هیجان خوبی داره. فروشگاهشون پنجشنبه باز می شه. برید ها :دی


پ.ن: خیلی خیلی بی ربط ... یه آهنگ قدیمی :) 

نظرات 5 + ارسال نظر
eli چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 10:50 http://u20i.blogfa.com/

این روزا همه معتادن خواهر ...

چرا من با اینکه همه پستاتو خوندم نفهمیدم کارت چیه؟
کارای نمدی انجام میدی؟
منم اینستاگرام کاریتو میخوام

سلام الیییی
الی سلاااام
خوبی؟؟؟ مشتاق دیداااار
اینه خواهر
Felt.mary

نورا-هلال جمعه 22 خرداد 1394 ساعت 21:32

وای مریم واقعا چقدر تله پاتی ممکنه. منم دقیقا همینا رو امروز توی وبلاگم نوشتم. به نظرم یه خورده هم همون داستان زندگی و مشغله ی دهه ی 60 هست که دیگه از اون جوونای بی مسئولیت چندسال پیش شدن مادر و پدر و همه کاره یه خونه. فقط منم که هنوز مجردم ....

نه بابا هلال جان چرا فکر میکنی فقط تویی؟ :)

setayesh پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 12:40

همون اینستاگرامت که چتر دستته

نه اون اینستای خصوصی مه. اینستای کاریم فرق میکنه. Felt.mary

ستایش چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 12:46

پس اون آدم معروفه ایشون بووووود؟ مریم منم تواینستاگرامت هستم پس چرا عکس کارات برام نمیاد؟

نه ایشون نبودن :دی نمی دونم چرا. اینستاگرام کاریم رو‌ داری؟

نسیم چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 06:33

دلمان برای یک بلاگر پرحرف تنگ شده والا!!!
البته یه مدتیم هست بلاگفا خرابه خواهر! ملت اسیرن

بلاگفا که همه مونو مسخره کرده واقعا :|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد