Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

انقلاب

خیلی خسته بودم. از صبح زود با دختر خاله هام رفته بودیم دنبال خرید چادر مشکی مجلسی، کیف، لباس، وسایل خونه و چیزای دیگه. ناهار هم نخورده بودیم. سرم هم خیلی درد می کرد. ساعت سه بود. یوهو زد به سرم! زنگ زدم به آهو. گفتم نیم ساعت دیگه پیشتم.  

رو صندلی، رو به آینه که نشستم، شاگردش که پیشبند رو دور گردنم محکم کرد و موهام رو ریخت دورم، صدای آهو رو از پست سرم شنیدم که می پرسید خوب؟ چه مدلی؟ از توی آینه زیرکی نگاهش کردم و با تردید گفتم: کوتاه! گفت چقدر؟ گفتم خیلی کوتاه! چند لحظه ای از توی آینه با یه زاویه ی سی درجه نگاهم کرد و گفت مدلتو نشونم بده ببینم! من عکس یه زن رسما کچل رو نشونش دادم و ریز خندیدم. انگار که به برق وصل شده باشه با خنده گفت: یا خدا! چند بار پرسید که مطمئنم؟!  بودم؟ بودم!

قیچی می رفت لای موهام. قرچی می کرد و دسته دسته موهای مش کرده طلایی می ریخت پایین. موهای بلندی که به خط کمر می رسید. که خیلی شبا زیر تنم می موند. دور گلوم می پیچید. خشک نمی شد. شونه نمی شد. اما قشنگ و صاف و یکدست بود. اعتراف می کنم یکم وسط کار ترسیدم. گفتم اگه بهم نیاد چی؟ شکل مامانای شصت ساله بشم چی؟ لپام بزنه بیرون چی؟ بعد یاد حرف شب قبل مهسا افتادم. می گفت هربار دلم یه چیزی و یه کاری رو می خواد از خودم می پرسم مگه چند بار بیست سالته؟ چند بار جوونی؟ تا چند سال این پوست رو داری؟ اون هیکلو داری؟ روحیه ی خوب داری؟ یه زمانی میاد که می بینی یه کاری رو فقط یه بار تو عمرت می تونستی بکنی و اون فرصت رو از دست دادی! ...
اصلا همین شد که زد به سرم. به خودم گفتم مگه تا چند سال دیگه می تونم یوهو موهامو کوتاه پسرونه بزنم، قرمزش کنم، گوشواره حلقه بزرگ بندازم؟ مگه چند بار می تونم یه زن سی ساله جذاب باشم؟بعدم گفتم اگرم خراب شد به جهنم! شیش ماه دیگه دوباره موهام بلند می شه. دو سال دیگه موهام رسما بلنده.

به تیکه ی جلوی موهام که رسید چشمامو بستم. قلبم تند تند می زد. آرایشگاه خلوت بود و من آخرین مشتری شون بودم. همه شون زل زده بودن به انقلابی که جلوی چشماشون در جریان بود. زنی که موهای تا کمرش رو پسرونه می زد! چشمام رو که باز کردم خنده ی کشدارم جمع نمی شد. آهو هم می خندید. بقیه هم. عوض شده بودم. زمین تا آسمون. و عجیب بهم میومد. همه شون غافلگیر شده بودن. خودم از همه بیشتر! 

تمام راه تا خونه لبخنده به صورتم چسبیده بود. تازه شکوفه های درختا رو می دیدم. جوونه ی شمشادا رو. ابرای بهاری رو. همه چیز یوهو رنگ عوض کرده بود. من کاری رو کرده بودم که دو سال بود هر روز صبح که از خواب بلند می شدم بهش فکر می کردم. احساس سبکی می کردم. به دلم اهمیت داده بودم و این تنها چیزی بود که برام مهم بود. حتی اگر خراب میشد، یا بهم نمیومد، یا عالم و آدم می گفتن زشت شدم ، اهمیتی نداشت.  این مهم بود که من فقط یکبار یه زن سی ساله جذاب با موهای پسرونه عسلی بودم ...



پ.ن: سین بی هوا از پشت پرید و ماچم کرد و گفت: خیلی خوب کردی موهاتو زدی. احساس می کنم یه زن خارجی دارم :))

نظرات 7 + ارسال نظر
مژده دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت 10:52

عااالی عااااالی من عاشق هرگونه ساختار شکنی یوهویی ام :دی

ستایش دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت 10:18

وای چقدر خوب مریمی. مبارکت باشه.
فقط میگم حیف اون همه پول که بابت مش داده بودی :))
اما مهم حس الانته که خیلی خیلی بیشتر می ارزه.
کاش میشد موهاتو ببینیم :))
سین هم حرفای خارجی میزنه ها :))))))

مشم مال یک سال و نیم پیش بود اومده بود پایین تا زیر گوشام. اما چون موهام بلند بود پاییناش همه مش داشت. راحت شدم از نرم کننده زدن :))

elly شنبه 15 اسفند 1394 ساعت 22:11 http://u20i.blogfa.com/

از وقتی ازدواج کردم موهام همش کوتاه بود چون همسرم عاشق موی کوتاهه اما الان در حال بلند کردنشونم چون میخوام پسرم مامان باباشو از هم تشخیص بده :)))))))
ولی بدجنس اینقدر مزه دار تعریف کردی که یهو دلم باز موهای کوتاهمو خواست
زن خارجی خیلی خوب بود :)))))))))))

نه نه گول نخور :)))

دنیا پنج‌شنبه 13 اسفند 1394 ساعت 12:05

هفتاد و سه روز پیش بود که من اول موهاموقیچی کردم از ته و بعد هم ژیلت کشیدم به سرم. و دقیقا دقیقا تک تک جملاتی که تو این پست نوشتی تو ذهنم می گذشت. با بند بند وجودم حال این لحظه اتو درک می کنم. خییییییییییییییییلیییییییییییییی کیف میده (داره) . الانم سیخ سیخی و تو هوان . شبیه کره ای ها شدم اما حال اون لحظه ی کچل شدنم بی نظیر بود. یه حس عالی . یه سبکی توصیف نشدنی. یه رضایت از خودِ محشر که مدتها بود گمش کرده بودم. برات خوشحالم عزیزم و خیلی بهت احساس نزدیکی میکنم. برو حالشو ببر!

یا علی! واقعادر اون حدش رو من نمی تونمممممم :))))

12 چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 22:39

سلام و به به!
مبارکه! جالب بود برام که منم چند روزی بود همش وسوسه بودم برم و اینکار رو بکنم ولی فعلا که از سرم پریده! آخه موهای من فر فر فریه!

فرفری یکم ریسک داره

مریم چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 15:48 http://yohoho.blogfa.com

وای استرس گرفتم
مبارکت باشه
خدا رو شکر هر دو راضی این
وای قلبم

استرس چرا :دی

نازنین ایتالیا چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 12:54

من دو بار از این حرکات انقلابی زدم و هر بار شدیدا راضی بودم. آن قیافه شیطونی که از آدم رو می شه از همش باحال تره. سبکی سرت. زود خشک شدن موهات. به به
منتهی الان توی فاز دارم موهامو بلند می کنم هستم!!! تا ببینیم فصل دیوانگی بعدی کی از راه می رسد

موی بلندم حال و هوای خودشو داره ^_^

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد