Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

شنبه ی موعود

شروع 95، شروع عجیبی بود. برای تحویل سال نو، اعضای خانواده ی من  تو خونه مون جمع شدن. و برای سیزده به در فامیل پدری سین. مثل این بزرگای فامیل که همه یوهو میر ن خونه شون :)) هر دوش هم بسیار خوش گذشت. این میون چهارده روز بود که گرچه به شیرینی سالهای قبل نبود (یا کام من شیرین نبود) ولی روزای خوب هم داشت. حالا امروز اولین شنبه از سال 95 ه. به قول متنی توی اینترنت، این همون شنبه ایه که قرار شروع خیلی چیزا باشه. همون شنبه ی موعودی که همیشه همه چیز رو ارجاع دادیم بهش. با توکل به خدا ان شالله همه مون بتونیم تغییرات مثبتی رو که می خوایم تو زندگی هامون اجرا کنیم.


پ.ن: از اتفاقات شیرین عید امسال دیدن دوباره ی آقای جیم و بانو بعد از مدتهااااااااا بود. دلگرم شدم به رفاقت های قدیمی... :)

نظرات 1 + ارسال نظر
آقای جیم جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 17:54

امیدوارم امسال سال خوبی داشته باشی
ما این عید واقعا حالمون خوب نبود... یه جورهایی داغون بودبم... یکی از اتفاقت عیدمون دیدن دوباره ی مریم بود... کلی حالمون خوب شد ها :)

منم عید خوبی نداشتم. ولی روزی که با شماها بودم یکی از بهترین روزای عیدم بود. مرسی که هستین. مرسی واقعا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد