چرا حرف نمیزنم ؟

گاهی حرف ها آنقدر روی هم میایند و تلمبار میشوند که میشوند عین بشقاب های ناهار وشام روزهای پشت سر هم که اگر یک بشقاب را از میانشان بکشی بیرون باقی بشقاب ها میافتند و میشکنند

میترسم حرف بزنم و چیزی از قلم بیافتد و باقی حرف ها بیافتند زمین بشکنند .


نوشتم ها ، بعد پاک کردم . ترسیدم چیزی بیافتد زمین و بشکند .