Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

حاضرِ غایب

یادم نمیاد آخرین بار سر تماشای کدوم فیلم اینجوری گریه کردم. اصلا تا به حال با فیلمی اشک ریختم؟ فقط یادمه یه بار تو سینما اخر فیلم بادیگارد اشکام چکید. الان اما اینجور که برافروخته م که انگار از سر خاکسپاری اومدم تجربه جدیدیه.

تراپیست لعنتیم خوب میدونه باید چه فیلمایی رو پیشنهاد بده. چطور میتونه انقدر بی رحمانه زخمت هات رو چنگ بزنه؟ تیتراژ فیلم که بالا اومد فقط یه سوال داشتم: 

"پدر سمی داشتن سخت تره یا پدر غایب؟"

بابام هیچوقت منو ندید. تنها سلاح من آینه شدن بود. منم شروع کردم به ندیدنش. انقدر همدیگه رو ندیدیم که وقتی مرد زندگی واسم راحت تر شد. نه اینکه آرزوی مرگشو کرده باشم. نه. فقط از بودن زیر بار سنگین بی توجهی و نادیده گرفته شدن، راحت شده بودم. نه دیگه با حس رها شدگی شکنجه میشدم، نه دیگه مجبور بودم به خودم فشار بیارم که تظاهر کنم اصلا همچین ادمی وجود خارجی نداره!

باب برای من هر مرد سن بالاییه که با من با احترام و محبت برخورد میکنه و شده حتی برای دقایقی منو میشنوه. مثل باباهای دوستام. هروقت تو نوجوونی میرفتم خونه هاشون و باباهاشون باهام حرف میزدن جوری که حس میکردم منو میبینن، قلبم گرم میشد...

اخ که این فیلم با من چه کرد...