شب قبلش تا پاسی از شب (!) مشغول تمیز کاری و مرتب کردن اتاق و بسته بندی ساکت باشی، جوری که تا به خودت بجنبی ببینی ساعت شده یک و نیم! صبح یه ساعت مونده به اذان به قصد نماز و وداع بری حرم و بعد بدو بدو برگردی به زائرسرا تا چمدونا رو برداری و بری ایستگاه قطار، یه جوری مویی برسی که قطار ساعت شیش و ربعت دقیقا بعد از نشستن تو روی صندلی راه بیوفته!! تمام طول راه به لطف صندلی ناراحت و قراضه ی قطار مثلا درجه یک، چشم روی نذاری و به جاش بعد از تماشای مناظر بیابونی توی قاب پنجره، چشمت به جمال سه فیلم بی نظیر تاریخ سینمای ایران روشن بشه: داماد خوش قدم، آتشکار و اخراجیها 2! که اولی در رابطه با کسب در آمد از طریق خواستگاری بود!، دومی درباره ی فواید و مضرات واز*کتومی!، و موضوع سومی هم که بر هیچکس پوشیده نیست!!!!! در همین حین یه خبر فوت مهم و ناراحت کننده هم به گوشت برسه، ناهار هم (روم به دیوار مسافر بودم! انتظار ندارین که روزه باشم!) برای سومین وعده در سه روز گذشته سالاد الویه ی نامی نو بخوری!، و مسافرت هشت ساعته ت ده ساعت طول بکشه.
وقتی بالاخره بعد از 120 سال می رسی تهران، شوهر خاله ی عزیز اصرار کنن که برسوننت اما وسط راه کاشف به عمل بیاد که نتونسته ن طرح ترافیک گیر بیارن! پس نزدیک میدون محدوده ی خونه پیاده ت کنن به قصد گرفتن دربستی. اما کو دربستی؟؟ پس چمدونت و کیسه بزرگ سوغاتی هات و جعبه ی بد سایز قاب بسم الله ت رو بزنی زیر بغلت و پیاده بیای خونه. اونوقت همین وسطا سین بهت زنگ بزنه بگه کلید رو تو خونه جا گذاشته و تو باید بری از مامانت کلید بگیری! خودشم حالا حالاها نمیاد!!! :|
همین دیگه. خواستم دور همی یکم فریاد بکشیم سبک شیم :|
دفعه دیگه که بیای، بی حرف پیش، انشالله خونه م دعوتت میکنم ؛)
لطفا کادوهای پیشنهادیت رو برای تولد همسری من اعلام کن. با همه م کلا :) اعلام کنین. یا اینجا یا بلاگم یا اس ام اس یا هرچی
چی کشیدی.... فک کنم سین ته دلش راضی نبود بری....قوانین مورفی عجیب رو ما تاثیر داره....زیارت قبول....با این حساب یه سفر دیگه هم لازم داری...
سلام علیکم
به به رسیدن به خیر ..زیارتها قبول مریم بانو
منزل نو هم مبارک ..ما تا اومدیم خدمت برسیم برا منزل مبارکی تشرف بردین سفر..واستادیم تا برگردین خودتونم ببنیم یه دفعه ایی
راستی در مورد اون اسم خرس قهوه ای هم کاملا موافقم ..یه چند وقتی بدجور تو ذهنم بود بهت بگم دیگه به سن و سالت نمیاد ...گفتم شاید جنبه فضولی پیدا کنه یا اصلا هنوز دلته که خرس قهوه ای باشی..
به هر حال خوشحالم که بازم می خونمت حالا به هر عنوانی :)
سلام مریمی. زیارتت قبول . ایشالا زود به زود قسمتت بشه
قسمت ما ایشالا .
وااااااااااااااااااااای دلم نخود کیشمیش خواس
سلام مریم جان زیارت قبول
قطعا خوشم گذشته دیگه؟
سلام
سفر بخیر
معلومه سفر خوبی داشتید چون وقتی یه سفر به کسی خوش بگذره لحظات آخرش به هر نحوی باشه بد میگذره، این برای من خیلی زیاد تجربه شده.
خدا رحمت کنه اون فامیلتون که به رحمت خدا رفتند.
خسته نباشید، استراحت کنید و با انرژی برگردید، زندگی با همین چیزاش قشنگ میشه چون بعدا همه اینها میشن خاطراتی زیبا
رسیدن به خیر مریم
زیارت قبول
خدا بنده خدا رو رحمت کنه روحش شاد
من پایه ام فریاد بزنیم :|
رسیدن بخیر و زیارت قبول. من این تجربه چمدون به دست بودن رو خیلی تجربه کردم خیلی سخته
ولی اشکال نداره یه روز استراحت کنی همه اش یادت میره.
ایشالا در عوض سفر حسابی خوش گذشته باشه.
منم با محدثه موافقم.
زیارت قبول، انشاالله که سفر خوبی بوده برات.
أاااااااااااََ....
زیارت قبول ....
تابلوام مبارک....
خب به نظرم به زیارت امام رضا می ارزیده همه این سختیا :)
زیارت قبول
marayam jan ba ejazat linket kardam
الان دیدم جواب کامنت قبلیمو. خیلی خوشحال شدم که تا اونجا بودی دیدیش.
رسیدن بخیر! :)
زیارت هم قبول! :)
سلام بانو جان.زیارتت قبول
.
چه خاطره هایی بودااا.
تو قطار که نمیشه خوابید وای کابوسی اون صندلیاش.
خوبه والا !!نه به اون موقع که آتشکار پنج شش سال اکران نمیکردن
نه به این که تو قطار با اون طیف متنوع آدما نشون میدن
ما که سر در نمیاریم از کاراشون
الهی بمیرم چقدر سخت بهت گذشته. امیدوارم عوضش رفتنی و در طول مدت مسافرت بهت حسابی خوش گذشته باشه.
راستی چرا قطار درجه یک نگرفتید؟ الان که خیلی قطارهای خوبی برای مشهد گذاشتن.
حسابی استراحت کن و زود بیا.
سفر خاطره انگیز :))
حالت جا اومد از سفرت تعریف کن
خبر فوته ناراحتم کرد کیه که مهمم بوده؟ :(
زیارتت قبول عزیزم
خب بعد از همه اینا،زیارتت قبول