ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
من خوبم.
مشغول دوخت و دوز و رسیدگی به سفارش مشتری هام.
تو هفته ی گذشته هم پنج روز درگیر خیریه و میزی که داشتم بودم. پنج روز خیلی خوب. با دوستای خیلی خوب...
پس چرا ساکتم؟
به هزار و یک دلیل. که مهم ترینشون مشکلیه که افتاده توی خانواده مون و انقدر زندگی هامون رو تحت الشعاع قرار داده که نمیشه به چیز دیگه ای فکر کرد و از طرفی موضوع انقدر شخصیه که نمیشه در موردش با کسی حرف زد یا نوشتش. فقط به دعای تک تکتون نیاز داریم.
شبا دلمو خوش میکنم به سریال سرنوشت که از شبکه نمایش پخش میکنه. تو داستانش غرق میشم و قلبم به تاپ و تاپ میوفته که کی فرمانده و پزشک اعظم بهم می رسن؟! بعد با رویای عشقشون میخوابم و سعی میکنم به خشونت این زندگی سرد فکر نکنم.
من خوبم. ولی ساکتم. و دلم برای همه تون تنگه.
من خوبم. و کارم از بغض کردن گذشته. و زندگی رو با تظاهر میگذرونم...تظاهر به اینکه... «من خوبم!»
VEB JALEBI DARIN ADRESO BARDASHTAM SAR FORSAT B VEBETUN SARBEZANAM
سلام بانو جانم...خدا قوت حسابی...
از خدا برات بغل بغل آرامش می خوام برای تویی که انقدر خوب تظاهر به خوب بودن میکنی...
قربانت عزیزم :*