تو اینستا نوشتم:
"هدیه خریدن همیشه برای من مثل یه مراسم آیینی بوده. پر از تفکر، تلاش، اشتیاق و البته دلهره! مهم نیست هدیه مال کیه. یه بچه دو ساله؟ یه دوست؟ یه غریبه؟ برای همه شون به یک اندازه وسواس به خرج می دم. نمی گم هدیه ای که مریم میده بهترین هدیه دنیاست. اما تا به حال هیچ هدیه ای رو بدون فکر به احساسات طرف مقابل تهیه نکرده م. در کل هدیه خریدن برای من تقدسی داره که اصلا حاضر نیستم خدشه دارش کنم :) "
بعد با خودم نشستم و فکر کردم و از خودم پرسیدم:
"آیا اینهمه وسواس برای هدیه دادن به دیگران که گاهی منجر به خرید چیزایی میشه که خودم آرزوی داشتنشون رو دارم ولی دلم نمیاد بخرمشون، دلیلی بر ارحجیت دادن آدم های دیگه به خودم نیست؟ و اینکه من به اندازه کافی خودم رو دوست ندارم؟"
بعد به جعبه های گلگلی دوتا کاسه ای که دیروز برای دل خودم خریدم نگاه کردم و لبخند زدم و ناخودآگاه گفتم:
"شاید قبلا اینطور بوده. اما دارم یاد می گیرم خودم رو هم دوست داشته باشم :) "
پ.ن: عنوان پست قرار بود ربط داشته باشه به نوشته! اما فعلا که نداره :))
خو حالا بعد این همه تفکر و وسواس کاغذ کادو و ربان گرفتی؟ چی خریدی خو؟
خیییییر. کادوی توش یه تابلو ه خوچگله
من بت پیغام دادم
رسید؟
یه پیغام تو رسید
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
قهوه ای جونم
چقد بی معرفتم من بخدا
هرچی بگی حق داری
یهو چقد دلم تنگ شد واست
قهوه اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
البته خدایی به یادت بودم. تو پست تولد وبلاگم هم بت اشاره کردم:)
گفتی چی دارم؟!!!
من گوشی، وایبر، وبلاگ و واتسعپ دارم. اونی که تو گفتی رو نمیدونم چیه!
ولی تمام قد درخدمت مادرم در دنیای مجازی هستم. قهوه ای بزررررررررررررررررررررررررررررررررگ
کسی که پای منو به این وادی باز کرد و الان معتادش شدم :)
+ فقط یه سوالی
بگو مامان شدی و خوشحالم کن
عذر میخوام که خوشالت نمی کنم :)))))))))
ای بی معرفت :دی