ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همیشه فکر می کردم اگر زمانی باردار بشم مسائل معنوی رو برای خودم بسیار پررنگ تر می کنم. بیشتر قرآن می خونم، نمازهام رو اول وقت ادا می کنم، دعاهای بیشتری می خونم و ذکر می گم، سعی می کنم هرچیزی گوش ندم و هرچیزی نخورم، و هزاران کار خوب و محتاطانه ی دیگه. ولی الان می فهمم دوران بارداری قرار نیست که یه معجزه باشه. یه مادر توی این دوران همونیه که قبلا بوده. حالا شاید یه سری چیزای جزیی رو بتونه بیشتر رعایت بکنه. ولی نمی تونه یک شبه زیر و رو بشه. و اینکه آدم انتظار داشته باشه یوهو تبدیل به مریم مقدس بشه فقط تو سریال های ماه رمضون اتفاق میوفته :))
براتون گفته م دماغم شده قد کوفته تبریزی؟ :((( بسیار جالبه که توی اون دوره رژیم من و وقتی که بسیور خوش تیپ و لاغر شده بودم هیچ ملخکی منو به مهمونی دعوت نکردم. حالا که شده م بادکنک هلیومی مهمونی، عروسی، پاتختی، ولیمه مکه، دورهمی فامیلی، افتتاحیه انواع کافه و رستوران و فروشگاه و غیره و ذلک دعوت می شم! نمی دونم اینی که من دارم شانسه یا پی پی بچه :)))))) هرکی هم منو می بینه در برخورد اول و بعد از گفتن سلام، با یه لحن دلسوزانه و آخی ای می گه: مادری تو چهره ت نشسته ها! که منظورشون دقیقا دماغمه که وسط صورتم نزول اجلال کرده! خدایا چقدر سر بارداری خواهرم بهش خندیدم که خیک باد شده بود! من می دونم اینا همش آه اونه :|
به حدی دلم سفر می خواد که باورتون نمیشه. عکس بک گراند گوشیم عکس دونفره م با سین تو پارک ایل گلی ه. اخرای اردیبهشت. لاغر و خوشحال و فارغ البال! واسه من و سین خیلی سخت شده این تو خونه موندن. چون ما آدمهای پارک ضبح زود های روزهای تعطیل بودیم. ما آدمهای دوچرخه سواری و پیاده روی بودیم. ما امهای سفرهای یه روزه و یه دفعه ای بودیم. حالا انگار داریم واسه اسارت بچه داری آماده میشیم! خدایا طاقت بده :)))
دماغ قشنگم ازتون خدافظی می کنه :دی
بسیار عالی!!! کلا حساس نشو به هیچی حالا نصف راه بادکنکی شدن مونده. راجع به اسم چی فکر کردی؟
حساس نیستم :)
عزییییزم..اگر از نظر پزشکت موردی نداره حتما مسافرت برید تا دلتون میخواد.. سه ماهه ی دوم دوران خیلی سیف و راحتی برای مسافرته...
اوکیه. خودمون وقت نکردیم جایی بریم. انشالله تو همین یکی دو هفته بریم یه هوایی بخوریم :) سفر زمینی یکم برام سخت شده مگه اینکه نزدیک باشه. کمرم درد می گیره.
چقدر حالم خوب شد با خوندن این پست.... روزم رو ساختی مریم ...
:)
ای جونممممم
صبور باش دختر جان
می دونی که پیاده روی خیلی خم لازم و ضروریه؟ خوب چرا نمی رین پارک؟
مسافرت ایشالا سه تایی دیگه عزیزم. وای فک کن نی نی جان چقدر چیزهای خوشگل مامانش براش درست می کنه. خوش به حال نی نی جان با این مامان خوش سلیقه ولو با دماغ کوفته ایی
پارک یم یریم ولی هوا هنوز گرمه اذیت می شم :)