درباره ی کامنت ها:
سالهای اول وبلاگ نویسیم، همون سال های 84 و 85، هیچکدوم از سرویس های وبلاگ نویسی چیزی به عنوان پاسخ به نظرات نداشتن. یادمه برای جواب دادن به کامنت ها خودمون باید یه کامنت دیگه می ذاشتیم و مثلا می نوشتیم: به مریم! یه خوبی ای که داشت تعداد کامنت ها دو برابر می شد اما نظم نداشت دیگه. پدر نویسنده ی نظر در می اومد برای پیدا کردن جوابش.
الان این امکان هست. اولاش هم که به امکانات وبلاگ نویسی اضافه شده بود همه ذوقش رو داشتیم. تند تند جواب می دادیم. شده حتی به یه مرسی ممنونم خشک و خالی. ولی الان خسته کننده شده. بعضی از کامنت ها اصلا جوابی لازم ندارن. نه اینکه نظر دهنده یا اون نظر ارزش جواب نداشته باشه. نه. یه وقتایی هست که آدم با جواب بیخودی دادن به یه کامنت ارزش اونو از بین می بره. یا حتی آدم یه وقتا بی حوصله س. یا پست آدم پر از غمه. آدم ترجیح می ده سکوت کنه.
اینا رو گفتم که بگم شماها تاج سرین. کامنت هاتون تو قلب من جا دارن :دی ولی یه وقتا حرفی برای گفتن نیست، یا جواب خاصی برای کامنتتون ندارم. پس چیزی نمی گم. یه وقتام سوالی می پرسین یا دلم می خواد در جواب حرفتون یه چیزی بگم. پس هیچ قانونی وجود نداره. همه چیز کاملا دلی ه. امیدوارم کسی ناراحت نشه از اینکه می بینه کامنت بالاییش جواب داره و کامنت خودش نه!
درباره ی شکلک ها:
سالهای اول وبلاگ نویسیم، همون سال های 84 و 85، سرویس های وبلاگ نویسی یا چیزی به اسم شکلک نداشتن یا اگر داشتن خیلی ساده و در حد هفت هشتا دونه بودن. یادمه بلاگ اسکای جزو اولین سرویس هایی بود که شکلک داشت. من اون موقع تازه با وبلاگ گیلاسی آشنا شده بودم و عاشق شکلک هاش بودم. بعدها سایت http://www.pic4ever.com رو پیدا کردم و دیگه توی هر خطی که می نوشتم چارتا از این شکلکها رم جا می دادم!! از یه جایی به بعد دیگه این کار لوس شد. متن رو خیلی بچه گونه می کرد. از طرفی هم نمی شد کامل شکلک ها رو حذف کرد. چون خیلی جاها شوخی رو می رسونن. این شد که شکلک ها تبدیل شدن به چیزای ساده ای مثه :)
به نظرم هر وبلاگنویسی بنا به روحیاتش از شکلک های خاص خودش استفاده می کنه. (شایدم اصلا نکنه!) من چندتا شکلک ثابت دارم:
:) وقتی حالم خوبه
:)))))) وقتی به شدت می خندم
:( وقتی ناراحت و لوسم
:(((((( وقتی احتیاج به همدردی و ناز کشیدن دارم
:دی وقتی نیشم تا سرم چسبیده یا می خوام بدجنسی کنم
و آخریش که از همه مهم تره:
.
.
.
:| !!!
این شکلک در نوشته ها و اس ام اس ها و ایمیل ها و حتی در واقعیت زندگی من نقش بسیار موثری داره!!! شاید در نگاه اول به نظرتون این شکلک خیلی جدی باشه. یا حتی دلخور. یا خشن. ولی برای من یعنی انتهای شوخی. مثه وقتایی که تو یه بحث و کل کل خنده دار وقتی کم میارم همین شکلی می شم و می گم: من دیگه صوبتی ندارم :| این معنیش این نیست که من ناراحت شدم. این معنیش اینه که من کم آوردم و حالا می خوایم با هم بخندیم. اونم به قیافه ی ضایع شده ی من. یا مثلا وقتی دارم با یکی به شدت به یه مسئله ای می خندم بعد یوهو جدی می شم می گم: یعنی به اون مرحله رسیدی که به فلان چیز بخندی؟ :| ، بعد یکم همدیگه رو نگاه می کنیم و دوباره می ترکیم از خنده!
من این شکلی ام. اینو گفتم واسه کسایی که با این شکلک من مشکل دارن. من از شکلک چشمک خیلی بدم میاد چون به نظرم شوخی ضایع کنه! آدم باید زبل بشاه. باید مرز شوخی جدی آدم ها رو از روی شناختی که داره بفهمه. لازم نیست آدما بعد هر شوخیشون یه چشمک بزنن یا شکلکش رو برات بفرستن. یه جایی اگر من برای کسی شکلک چشمک فرستادم بدونه که در شوخی کردن باهاش محتاطم. یا حس کرده م که زود رنجه و نباید زیاد باهاش شوخی کنم!
درباره ی این روزها:
شماها چیزی از ماه رمضان امسال فهمیدین؟؟ درکش کردین؟ من خیلی ناراحتم. چون این ماه داره تموم می شه و من واقعاااااااااا هیچی ازش نفهمیدم. روزها فقط خوابیدم و شبها تا سحر بیدار موندم که واسه سحری خوابم نبره. سر جمعش ده صفحه قرآن نخوندم بس که همش ضعف داشتم و خوابم میومده. شب قدر هم که حاج آقا مجتبی نداشتیم :( یه مهمونی هم که نتونستم بدم. یه مهمونی هم که بیشتر نرفتیم! خلاصه که بدچوری دلم هوای ماه رمضونای توی زمستون رو کرده. حالا نمی دونم حس خوب اون سال ها مال سرماش بود یا مال پاکی دل خودم؟!