Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

غمگینم و اینکه وقتی برای سوگواری درونی ندارم، غمم رو بزرگتر می کنه. ضربه ها میان و میرن. یه زمانی هست که می تونی به خودت وقت بدی تا دردت رو بغل کنی و آروم آروم هضمش کنی تا به ضربه ی بعدی برسی. ولی وقتی مادر میشی، رسما حتی پنج دقیقه وقت نداری فکر کنی چه برسه به اینکه برای خودت دل بسوزونی، اشکی بریزی، خودتو درمان کنی...

غمگینم. و به شدت تنهام. تمام مسئولیت های تربیتی با منه. تمام استرس ها، پرس و جو ها، آزمون و خطاها، شکست ها، خستگی های کمرشکن، همه چی با منه. و ته تهش بداخمی و تلخی ها هم برای منه که چرا شاد نیستم‌. چرا مضطربم. چرا همش مواظبم و زندگی رو کردم تو جعبه! چرا باباها نمی فهمن که بچه های کوچیک حکمران زندگی ان! میخوای بچه رو با قانون های خودت اداره کنی؟ نمیشه! بچه قانون خودشو داره! بچه سلامت بخوای باید قربانی کنی یه چیزایی رو. اره تو نمی تونی ازادانه تلویزیون ببینی چون صحنه عادی یه دعوا برای بچه تو زهر ه! نمی تونی هر خوراکی ای قبلا میخوردی الان بشینی راحت بخوری چون واسه بچه ت سمه! نمی تونی بهش بگی اللن من خسته م میخوام بخوابم تو هم باید الان بخوابی! یا ساکت یه گوشه بشینی! چون بچه نمی تونه! نمیشه اقا نمیشه! زندگی مثل قبل نمیشه! انقدر مامان بدبخت رو مقصر قولنین جدید خونه ندونین! انقدر نگین حکومت نظامیه! اگه بچه سالم میخواین یه باری از این وسط وردارین! نه که هی بار رو دوش مامانه بندازین! یه وقتا ادم حس میکنه دوتا بچه داره که بهم حسودی هم می کنن!

خسته م... حال حرف زدن هم ندارم...

You've got no mail!

بعد از سالها، بعد از بارها و بارها تماشاش، جوری که حتی دیالوگ هاش رو حفظ بشی، امروز برای اولین بار You've got mail حال منو خوب نکرد. در واقع خیلی هم منو بهم ریخت. احساس کردم تمام جزییات زیبای دنیا برام مرده ن. ساده تر بگم: مریمی که تو این سی و اندی سال میشناختم مرده! من هزار بار این فیلم رو دیده م و هربار توش زندگی کردم. انقدر احساسات و تفکرات دختر توی فیلم به من نزدیک بود که محال بود تک رویا فرو نرم. امروز ولی کسی که روبروی صفحه تلویزیون نشسته بود، زن خسته ای بود که مدتهاست از چیزی عمیقا لذت نبرده. زنی که فقط روزهاش رو شب می کنه و شبها حسرت خواب می کشه. زنی که دیگه جزییات واسش مهم نیستن. دیگه نمی بیندشون. 

موسسه زبان محبویم یعد از اونهمه سال فعالیت و اونهمه بالا پایین بالاخره با کرونا زمین خورد و بزای همیشه جمع شد. دیگه چه برسه به من گه فقط یه نفرم. یه نفر خسته ی خسته ی خسته ی خسته....