Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

جوونی کجایی؟!

امروز که داشتم دو تا از کارتون های باقی مونده از اسباب کشی رو باز می کردم (بعله! ما هنوز کارتون باز نکرده داریم!!! :|   ) چشمم افتاد به جعبه ی حافظ چرمی ای که اولین سالروز تولد سین که با هم بودیم بهش دادم. اون موقع هنوز نامزد نکرده بودیم و تو گیر و دار خواستگاریا و بیرون رفتنا و حرف زدنامون بودیم. یادمه انقدرررررر اینور اونور رفتم و از این و اون پرسیدم که تا مرز دیوونگی رفتم و برگشتم :)) آخه هم می خواستم یه چیز سنگین رنگین باشه چون هنوز صنمی نداشتیم با هم، همی می خواستم چیز ارزون و دم دستی نباشه، هم فکر اینو می کردم که می خواد به خانواده ش نشون بده استرس می گرفتم اصن! وضیتی بودا :)) خدا خیر بده اون دوست دانشگاهیمو که گفت بیا بریم چرم درسا اونجا چیزای قشنگ زیاد داره. خلاصه مام یه حافظ چرم برداشتیم و خوچحال و خندون رفتیم خونه. ولی اگه فکر کردین مشکل به همینجا ختم شد و من دست از سر اطرافیانم برداشتم کور خوندین! چون حالا افتاده بودم دنبال یه جمله ای شعری چیزی که اول این حافظ ه بنویسم! عاشقانه اینا که نمی شد. جینگول مستون هم که نمی شد. مونده بودم پا در هوا، شاخ بر زمین که نمی دونم این شعر خوشگل از کجا افتاد تو دامنم:


http://s4.picofile.com/file/7867423331/IMG_7470small.jpg

برای دیدن سایز بزرگتر کلیک کنید. (+)


"من پر از آوازم

و نمی گویمت ای دوست که بودن زیباست
باش تا زیبایی
خود بگوید که چه ها در پیش است"


راسش امروز که دوباره شعره رو خوندم نیشم چسبید طاق کله م :دی خیلی با زبلی خودم حال کردم. آخه اون موقع هنوز جواب مثبت نداده بودم و این شعره خیلی خوب در باغ سبز رو نشون سین داد :))


غیر از حافظ چرم، توی جعبه هه تو تا پاکت هم بود. وقتی بازشون کردم دیدم هر دو کارت تبریک ان. یادم اومد یکیش رو با همین حافظ ه دادم به سین. (سمت راستیه) توشم نوشته بودم: "ببخشید یکم دیر رسیدم، پشت ترافیک زندگی گیر افتاده بودم!! تولدتون مبارک." اصن من عاشق اون فعل جمع ام! :))   

اون پینه دوزه رو خودم بعدا برای سین کشیدم. یادم نیست تاریخچه ش چیه. فقط داغ دلم تازه شد که نقاشی به این خوبی می کشیدم و هیچوقت پی اش رو نگرفتم :(


برای دیدن سایز بزرگتر کلیک کنید. (+)


تو فیث بوک نوشته بودم می خوام برم یه صندوق پستی اجاره کنم، شماره شم به همه ه ه ه بدم. بقیه رم ترغیب کنم برن صندوق پستی بگیرن. بعد هی به صورت غافلگیرانه و گاهی ناشناس کارت پستال و نامه و کتاب بفرستیم. من عاشق پُست ام! عاشق باز کردن پاکت نامه. عاشق تمبر. مهر پست خونه. عاشق لحظه ای که پستچی میاد دم در خونه ت. حالا صندوق پستی هیچی. بیاین کدپستی به هم بدیم. خیلی کیف می ده ها. فکر کنین مثلا روز تولدتون پستچی براتون چندتا کارت پستال بیاره. ذوق مرگ نمی شین؟ ^_^


http://s4.picofile.com/file/7867425478/IMG_7479small.jpg

برای دیدن سایز بزرگتر کلیک کنید. (+)

نظرات 11 + ارسال نظر
چام چام دوشنبه 21 مرداد 1392 ساعت 02:03 http://marina60.persianblog.ir

خیلی فکر خوبیه...واقعا میشه؟ من اون روز فکر کردم تو فیس بوک داری شوخی می‌کنی!

نه بابا شوخیم کجا بود؟

شهلا شنبه 19 مرداد 1392 ساعت 22:10 http://http:/msh41.blogfa.com

سلام مریم جان مطالب وبت خیلی جالب هستند

موفق باشی

نسیم یکشنبه 13 مرداد 1392 ساعت 18:56

مریم میشه یه اعتراف کنم؟ من همیشه عاشققق نقاشیات بودم. از اون زمانی که برای نینی ریحان و بچه های کلاس زبان نقاشی میکشیدی و اینجا میزاشتی تا همین پستت. هرنقاشی توشون بود من عاشقش بودم. حالام اومدم حلالیت بطلبم ازت که از روی یکیشون نقاشی کشیدمو زدم روی در یخچال. اخه من استعدادم زیر صفره و اصلا نه بلدم نقاشی رو نه ایده ای دارم. خلاصه که گفتم حلالم کنی

No One جمعه 11 مرداد 1392 ساعت 03:08 http://12-04-88.mihanblog.com

مریم تو از هر انگشتت یه هنر پرتاب میشه توو صورت من !!! چه جورى اینهمه چیز بلدى آخه تو ؟ نه خداوکیلى؟ :دى آدم ناراحت میشه از دستت به خدا .. :))
این پست عالى بود :* ایده ت عالى تر .. من با اون کد پستى و غافلگیریش خیلى حالم خوب شد مریم . زود تر عملیش کن لطفن :)

آخ جووون می بینم که متقاضی نامه بازی داره زیاد می شه :دی

اب معدنی جمعه 11 مرداد 1392 ساعت 00:13

نه بابا دور از جون
یاد خودم افتادم:))))

بیا دیگه. بیا بریم صندوق بگیریم :دی

اب معدنی پنج‌شنبه 10 مرداد 1392 ساعت 17:33

من یهدزمانی صندوق پستی داشتم تو اداره پست :)))
دیوانه ای بودم
یادش بخیر:))

الان من دیوونه م یعنی که دوس دارم یه دونه داشته باشم؟؟ :(

شاخه نبات چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 22:10

خیلی ایده ی خوبیه!
خوب تا حالا چند بار به آقای همسر گفتم ولی کو حااااال....
یه روزی به یه دوستی گفتم من عاشق نامه ام...اینکه یکی برام نامه بفرسته آرزومه...اونم دلش سوخت گفت آدرس پستی بدم آمااااا من نامه صدقه ای بهم نمیچسبید...فلذا همچنان آرزو بدلم!!!

کد پستی کار راه میندازه ها. به زودی یه پست می ذارم واسه اینکه دوستان کد پستی بدن و غافلگیرانه با هم در تماس باشیم :)

خانمی چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 21:18 http://1bano.blogfa.com

چه چیزای خوشگلی براش خریدی و نوشتی ها دلم خواست حسودم خودتی اصلا :دی

:)

zizi چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 16:20

خوب از اونجایی که با خودم تصمیم گرفتم بیشتر برات کامنت بذارم(چون احساس کردم کمترین کاری که میشه کرد در قبال کاری که تو میکنی و مطلب مینویسی و ما ام لذت میبریم اینه که با نظر دادن ازت تشکر کنیم) اومدم چندتا چیز بگم: اولن اینکه خیلی زبلیا! اون شعری که اول حافظ برای آقاتون نوشتی به شدت عالی بود ، دومن نقاشی هاتم خیلی خوبن خوچ به حالت...

مچکرم از درک و شعور بالای خوانندگان وبلاگم :دی

علی سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 17:15 http://1kas.xzn.ir

آخه ما مثل شما خوش ذوق و سلیقه نیستیم که کادو بفرستیم :(

من همیشه برای کادو گرفتن برای هر کسی مشکل داشتم چه برسه یه نفر رودربایستی دار

کادو نه. کارت پستال. نامه. و کتاب. همین. :)

میترآ سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 16:07 http://mitra-1993.blogfa.com

این کفشدوزک رو خودت کشیدی؟وووی خیلی بامزه است!اگه منم میتونستم انقدر خوب عکس بگیرم و اسکن کنم از نقاشیام عکس می گرفتم می ذاشتم که ببینی! :دی

اون حافظ و شعرش به کنار! اگه جوابت منفی می بود چی؟

با ایده ی کد پستی مفافقم!

منفی بود که کادو نمی گرفتم :دی

باید این طرح کد پستی رو عملی کنیم هرجور شده :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد