Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]
Fingerprints

Fingerprints

[Our FINGERPRINTS won't fade from the lives that we touch]

چاه عمیق دست نیافتنی

داشتم فکر می کردم آخرین باری که درد دل کردم با یه نفر کی بوده؟ نوشتن تو وبلاک یا عر زدن خیلی محتاطانه تو اینستاگرام منظورم نیست. آخرین باری که با یه آدم حرف زده باشم و دلم رو سبک کرده باشم... یادم نبود . انقدر دور بود که چیزی تو ذهنم نمونده. یوهو چقدر احساس خلاء کردم. احساس تنهایی شدید. قلبم سنگین شد از بار حرف هایی که زده نشدن. که روی هم دارن طبقه طبقه طبقه تلنبار میشن و تا عرش می رسن. شاید واسه امینه که عصبانی تر و خسته ترم. جایی نیست که بار این قلب رو یه لحظه زمین بذارم.  تا به حال تو عمرم انقدر احساس تنهایی نکرده بودم. یه آن حسرت خوردم به حال کسایی که سفره دلشون رو زارت واسه همه باز می کنن. لابد چقدر سبک بارن. من اما خیلی سخت اعتماد می کنم. خیلی سخت به حرف میام. و با دیدن کوچک ترین عکس العمل نامناسب برای همیشه ساکت می شم. من یه چاهم. خیلی عمیق. خیلی دست نیافتنی...

نظرات 1 + ارسال نظر
نرگس ح سه‌شنبه 26 فروردین 1399 ساعت 06:43

سلام مریم جان خوشبو
یکی از آرزوهام اینه که نورا همیشه حرف دلش رو بیاره پیشم،
وقتایی که از چیزی ناراحت میشه یا میترسه و بدو بدو منو پیدا میکنه و میگه، تو دلم میگم توروخدا همینجور بمون!
میدونی چرا ؟
حتما میدونی!
بخاطر اون حجم ترس و غمی که همیشه چه تو سن کم و چه الان با خودم حمل و هضم میکردم.

الهی همیشه یار هم باشین. هم راز هم باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد